بازیچه تقدیر

متن مرتبط با «قرار» در سایت بازیچه تقدیر نوشته شده است

ابرازاحساسات

  • جلوی یه مغازه کیف وکفش فروشی وایستاده بودم.که توی ویترین نظرم جلب شد به یه دختروپسرکه داشتن ازپشت سرمون ردمیشدن،دختربانازچون قدش نمی رسیدزیرچونه پسروبوسیدوپسره اول دستاشوانداخت دورشونه دختره وبعدپیشونیشوباچنان لذتی بوسیدکه لذتشوحتی منم حس کردم.بدون اینکه متوجه بشم برگشته بودم وخیره اون دوتاشده بودم.یه دفعه دست قوی آرتان منوبرگردوندبه سمت خودش وقبل ازاینکه بفهم میخادچی کارکنه خم شدوپیشونیموبوسید.گرمای تنش پیچیدتوی بدنم.چشماموبستم صدای بمش کنارگوشم بلندشد"تاوقتی پیش منی نمیذارم حسرت هیچ محبتی تودلت بمونه..... رمان قرارنبود عکس شخصیت آرتان ,قرار"نبود"رمان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها