بازیچه تقدیر

متن مرتبط با «عشقم» در سایت بازیچه تقدیر نوشته شده است

شهروخبرکنین بیان عشقم داره عروس میشه

  • دیگه خسته شده بودم،هرجاکه میرفتم دنبالم میومد.منتظرفرصت مناسب بودم که کسی نباشه تابهش بگم چرادنبالم میکنه؟؟ تااینکه ازدانشگاه خارج شدم چندقدمی ازدردانشگاه دورنشده بودم که شنیدم صدام میزنه:ببخشیدخانم صارمی،میشه یک لحظه صبرکنید؟ وقتی دیدمش شناختمش،اسمش پیمان صادقیه.دانشجوی ترم بالایی رشته خودم بود. گفتم:بفرمایید.اقای صادقی چراهرجامیرم دنبالم میاین؟باشناختی که ازتون دارم فکرنمیکنم اهل اینجورکاراباشید! توچشاش اشک جمع شده بود باسنگ جلوی پاش بازی میکردوبعدبالحنی ازروی ناراحتی گفت:دوستتون مهلا کجاست؟چندوقت پیش ما باهم دوس شدیم البته فکربدنکنیدا،بخداقصدم ازدواجه به خودشم گفتم. خشکم زده بود.چی میتونستم بگم؟باورم نمیشدمهلاچنین کاری کرده باشه. بااهی گفتم:هملاچندهفته ای میشه که نامزدکرده. وبعدبدون هیچ حرفی دورشدم ولی میشندم که باخودش میگفت:شهروخبرکنیدبیان عشقم داره عروس میشه. به مهلاهمه چیزوگفتم ولی گفت:یه دوستیه ساده بودخودش جدی گرفته بود. چطوربعضی ازادم هامیتونن با احساسات همدیگه این جوری بازی کنن؟؟؟ ,عشقم"داره"عروس"میشه" ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها