بازیچه تقدیر

متن مرتبط با «حس» در سایت بازیچه تقدیر نوشته شده است

حس گمشده ی من

  • ازگریه های امروزم به سادگی گذشتی....... میدانستی دوستت دارم اماانگارازمحبت زیاددلت رازدم.... خیانت زیبایی بود....کارگردان:بهترین دوستم......تهیه کننده:عشقم باشه رفتی دل شکسته ام که هیچ بااحساسی که ازوجودم بردی چه کنم؟ آری حس گمشده ی من تورفتی..... تویی که رفتنت مردانه نبودحداقل مردباش وبرنگرد........ بازیه کثیفی بودهروزتظاهربه دوست داشتنم میکردی..... نمیبخشمت تویی که شدی حس گمشده ی من....  ,حس"گمشده"من ...ادامه مطلب

  • ابرازاحساسات

  • جلوی یه مغازه کیف وکفش فروشی وایستاده بودم.که توی ویترین نظرم جلب شد به یه دختروپسرکه داشتن ازپشت سرمون ردمیشدن،دختربانازچون قدش نمی رسیدزیرچونه پسروبوسیدوپسره اول دستاشوانداخت دورشونه دختره وبعدپیشونیشوباچنان لذتی بوسیدکه لذتشوحتی منم حس کردم.بدون اینکه متوجه بشم برگشته بودم وخیره اون دوتاشده بودم.یه دفعه دست قوی آرتان منوبرگردوندبه سمت خودش وقبل ازاینکه بفهم میخادچی کارکنه خم شدوپیشونیموبوسید.گرمای تنش پیچیدتوی بدنم.چشماموبستم صدای بمش کنارگوشم بلندشد"تاوقتی پیش منی نمیذارم حسرت هیچ محبتی تودلت بمونه..... رمان قرارنبود عکس شخصیت آرتان ,قرار"نبود"رمان ...ادامه مطلب

  • احساس زنان

  • ,احساس"زنان" ...ادامه مطلب

  • برخی ازجملات زنده یادحسین پناهی

  • سیاه سیاهم با زرد هماهنگم کن استاد! گاه حجم یک کلاغ کنتراست یک تابلو را حفظ میکند       چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان نه به دستی ظرفی را چرک میکنند نه به حرفی دلی را آلوده تنها به شمعی قانعند واندکی سکوت......     ما چيستيم ؟! جز ملکلولهاي فعال ذهن زمين ، که خاطرات کهکشان هارا مغشوش ميکند !     گز میکند خیابانهای چشم بسته از بر را میان مردمی که حدودا میخرند و حدودا میفروشند در بازار بورس چشمها و پیشانی ها و بخار پیشانیم حیرت هیچ کس را بر نمی انگیزد...   ,دل نوشته حسین پناهی"حسین پناهی"جملات زیباحسین پناهی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها