بازیچه تقدیر

متن مرتبط با «بازیچه» در سایت بازیچه تقدیر نوشته شده است

صفحه7وآغازفصل دو

  • لطفابرای خوندن به ادامه ی مطلب بروید.... ,بازیچه"تقدیر ...ادامه مطلب

  • صفحه6وپایان فصل اول بازیچه تقدیر

  • لطفابرای خوندن به ادامه ی مطلب بروید..... ,بازیچه"تقدیر ...ادامه مطلب

  • صفحه5بازیچه تقدیر

  • دوستای گلم امیدوارم خوشتون اومده باشه.... داداش دانیال گلم،آدرس وبتونمینویسی برام؛خواهشابنویس تالینکت کنم وهمین که بهت سربزنم..... لطفابرای خوندن ادامه ی داستان به ادامه ی مطلب بروید... ,بازیچه"تقدیر ...ادامه مطلب

  • صفحه4بازیچه تقدیر

  • میخاستم بلندشم ویه مشت اساسی مهمون فکش کنم که خوردتولبای همه ی زندگیم. که اریاگفت:ایشون مهرزادهستن،دوست بنده. وقتی دیدم دیگه مایانیومدپیشم ومشغول رقصیدتن بامهرزادشده خدایی داشتم ازحسادت میترکیدم. رفتم نشستم کنارزویاوپرسیدم:زویااین خواهرت چش شده؟این پسره کیه؟ زویا:چیه رگ غیرتت بادکرده؟ -اه اه نه توبگوحالا. -پسرعموم درضمن نامزده مایاهم هست. -چی؟چی نامزده مایا؟ -خب/اره. فلاش بک 5سال پیش##مایا وای مامان خیلی استرس دارم.چرادیرکردن؟ مامان:خوبه خودتم میدونی الان شهریوره اصفهانم که همیشه پرمسافره پس توترافیکن. انگارقانع شدم.رفتم تواتاقم .طبق معمول زویاداشت شعرحفظ میکرد.بزرگترین والبته اساسی ترین بدبختی زندگی من اینه که باخواهرکوچکترم که 4سال ازم کوچکتره هم اتاقیم. توفکربودم که صدای اس گوشیم اومد.کامیاب بودنیشم تابناگوشم واشد. داده:عشقم دارم دسته گل میگیرم بگورزاش چه رنگی باشن. -هرچی خودت دوس داری،سلیقتوقبول دارم. -ای قربون این چاپلوسیات برم من. گوشیوانداختم سرتختم وطبق معمول زویاشروع کرد. زویا:به این اقاکامیاب بگوانقدمزاحم نشه. گفتم:اخه به توچه؟به من اس میده. ریزخندیدوگفت:خداقسمت منم بکنه. عروسک روتختم وپرت کردم براشو گفتم:بروبچه پروتوهنوزپنجم ابتدایی هستی. هرچندکه خودمم تازه امسال میخواستم برم سوم دبیرستان. صدای زنگ خونه اومدوپشت سرش خانواده کامیاب اینااومدن داخل.... ادامه دار...... , ...ادامه مطلب

  • صفحه3بازیچه تقدیر

  • لطفابرای خوندن به ادامه ی مطلب بروید ,بازیچه"تقدیر ...ادامه مطلب

  • صفحه2بازیچه تقدیر

  • دوستای گلم که داستانامومیخونن خیلی بهم لطف دارین...واقعاازتک تکتون ممنونم   امادوستانباورکنیدایناهمش یه داستان که زاده ی فکرمنه پس ازتون خواهش میکنم انقدخودتونوناراحت نکنیدکه بگیدکسی منودوست نداره. برای خوندن ادامه ی داستان بازیچه تقدیربه ادامه ی تقدیربروبد , ...ادامه مطلب

  • صفحه 1بازیچه تقدیر

  • لطفابرای خوندن به ادامه ی مطلب بروید ,بازیچه"تقدیر ...ادامه مطلب

  • بازیچه تقدیر

  • سلام دوستان میخام دومین داستانموبنویسم امیدوارم مثل تاوان عشق پنهان خوشتون بیاد.راستی نظریادتون نره. نام:بازیچه تقدیر ضمیراول شخص واززبان پسر موضوع:درموردپسری به نام یوکابت که بعدازیک سری اتفاقات خیلی پیچیده شیفته دختری به نام مایا میشه.امامایاگذشته ای داره که همیشه دنبالش و.... ,بازیچه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها